مادرم فکر می کند من بهترین هستم. و من بزرگ شده ام تا همیشه آنچه مادرم به من می گوید باور داشته باشم: نبوغ مارادونا فوتبال است

هنگامی که دیگو مارادونا ، که مانند بسیاری از فوتبالیست ها ، در فقر شدید به دنیا آمد ، در لیست قهرمانان طبقه کارگر در این ورزش قرار دارد ، این به لطف ترکیبی بی نظیر از خندیدن ، مهارت های شیک ، مهارت و از بین بردن خود است. او بخشی از جورج بست بود – که به خاطر همه تقصیرها و زنانش ، بیشتر او را بیتل پنجم می شناسند ، که جادوگری را برای منچستر یونایتد و ایرلند شمالی تف می کرد – و تا حدودی گورینچ. مارادونا مانند گورینچا ، که بیش از بهترین شراب و زن داشت ، فقیر متولد شد و مانند او دوباره ، تقریباً به تنهایی قهرمان جام جهانی شد.

فرودگاه بلفاست به نام Best نامگذاری شده است. Estadio Nacional Mane Garrincha در برزیل یادآور قهرمان جام های جهانی 1958 و 62 است و ناپولی کلیسای جامع فوتبال خود را به افتخار “سانتا مارادونا” تغییر نام داد. اما نه بهترین و نه گورینچا به پاپ ژان پل دوم نخواهند گفت که اگر همانطور که پاپ ادعا کرد ، فقر کودکان او را تحت فشار قرار دهد سقف های طلای واتیکان را بفروشد. مارادونا این کار را کرد.

نه بهترین و نه گورینچا به این صراحت سیاسی نبودند. شما می توانید اعتقادات سیاسی مارادونا را رد کنید ، اما آنچه که نمی توانید تردید در مورد محکومیت مردی است که نام فیدل کاسترو را بر روی چپ چپ خود خالکوبی کرده و چه گوارا را بر روی شانه راست خود قرار داده است.

مهاجرت دلگرم کننده رئیس جمهور آرژانتین بعد از جنگ جهانی دوم ، مارادونا ، مادر دالما السالوادور ، و سپس پدر توتو (دیگو مارادونا پدر) را مجبور کرد تا از رودخانه اسکینو به بوینس آیرس نقل مکان کند. پرون همچنین به قدرت ورزشی که کشور را متحد می کند اعتقاد داشت و در فوتبال سرمایه گذاری کرد. گفته می شود که او یک مهاجم راست “ناکارآمد” بوده است ، وقتی که خوشبختانه قد بلندی داشت و وقت نداشت دربان شود در اسکین ، تیم دیگو پدر سود را دریافت کرد.

در اسکین ، این خانه ، طبق کتاب دست خدا از جیمی برنز ، به معنی “کلبه های تنگ در کنار رودخانه ، ریخته شده در خاک رس و کود و پوشیده از نی” بود. در ویلا فیاریتا ، زاغه ای که اکنون بخشی از بوینس آیرس است ، در آن “ضایعات فلز ، آجرهای سست و مقوا” قرار داشت. اندکی پس از حرکت آنها ، پرون سرنگون شد ، اما توتو در یک کارخانه و دالما یک خدمتکار کار پیدا کرد ، بنابراین مارادونا در آنجا بزرگ شد. متولد 30 اکتبر 1960 ، چهارشنبه در سن 60 سالگی درگذشت.

عمو سیریل سومین سالگرد تولد فوتبالش را به پسر اولش داد ، که پس از سه خواهر در یک خانواده صمیمی به دنیا آمد – مارادونا ماهیانه 15000 دلار برای مادرش از ایتالیا هزینه می کرد. او را دوست داشت ، بغل کرد و با او به خواب رفت. مارادونا بعداً می گفت توپ همیشه خاک را پنهان می کرد.

انتقال در 10 سالگی به آرژانتین جونیورس به یک پیشرفت طبیعی تبدیل شده است. مارادونا سریع نبود. او کوچک بود ، اما وقتی حرکت می کرد ، سرش را خم می کرد و سینه اش را بیرون می آورد ، توپ اغلب به ادامه پای چپ او تبدیل می شد. ادواردو گالئانو در “فوتبال زیر آفتاب و سایه” می نویسد: “هیچ کس نمی تواند او را متوقف کند اگر تصمیم به دریبل زدن به ارتفاع داشته باشد” و این فقط یک اغراق خفیف است.

تا سال 1976 ، آرژانتین شروع به دانستن این موضوع کرد. ده روز قبل از 16 سالگی ، مارادونا اولین بازی خود را به عنوان بخشی از تیم بزرگسالان آرژانتین انجام داد. در 14 نوامبر ، او اولین گل خود را به عنوان یک حرفه ای به ثمر رساند. در 27 فوریه 1977 ، مارادونا به یک انترناسیونالیست تمام عیار تبدیل شد. در 31 ماهگی و هنوز نوجوانی ، در آرژانتین مشغول فیلمبرداری خواهد بود و عنوان قهرمانی جهان را از آن خود خواهد کرد. او گفت دو آرمان دارد: بازی کند و جام جهانی را ببرد. او این را زود گزارش داد.

در سال 1977 ، مارادونا خورخه کیتترسپیلر را به عنوان دوستان و همکاران نوجوان خود به عنوان مدیر خود معرفی کرد. کیتترسپیلر که در رشته اقتصاد تحصیل می کرد ، با توافق نامه هایی مارادونا را بسیار غنی کرد. مانند بسیاری از فوتبالیست ها از پله تا بست و رونالدینیو ، مارادونا به زودی بیشترین ضرر را خواهد داشت.

کیتترسپیلر بارسلونا را مجبور کرد تا با یک قرارداد 8 میلیون دلاری موافقت کند و بوکاجونیورز را برای مارادونا که بیش از 100 گل در لیگ زیر 22 سال به ثمر رسانده است ، خریداری کند. این توافقنامه به سختی عملی شد زیرا ، مانند پله ، که در سال 1961 به عنوان “گنجینه رسمی ملی” برای جلوگیری از خروج وی از برزیل اعلام شد ، رژیم آرژانتین می خواست مارادونا را متوقف کند.

هپاتیت ، یک آسیب دیدگی شدید مچ پا و درگیری با پادشاه اسپانیا که در آنجا حضور داشت ، زمان مارادونا در بارسلونا را کابوس قبل از قیامت در ناپل و سرسره بعدی کرد. اما حتی در طی یک امتیاز پایین در حرفه خود در بارسلونا ، راهی که مارادونا ناگهان متوقف شد و حریف را از دست داد ، مورد تشویق هواداران رئال مادرید قرار گرفت.

این “مانند یک ماشین آتش نشانی بود که به آتش سوزی اشتباه می رود”. این کلمات توسط جفری گرین ، نویسنده فوتبال ، که در مورد فرار بازیکن پوش کاپیتان انگلیس ، بیلی رایت ، تلاش می کرد با فرنس پوشکاس مجارستانی بجنگد ، توصیف کرد ، اما او همچنین می توانست مهارت مارادونا را توصیف کند.